عکسهایی از ایران ، منتشر شده در مجله معروف اشپیگل آلمان
-------------------------------------------------------------------------
آدرس این عکسها در مجله معروف اشپیگل آلمان
۱۹
«کشته در روز شنبه»
دیگر تصاویر رسیده به رسانههای جهان نیز حاکی از تیراندازی به مردم حاضر در خیابان شادمهر، از خیابانهای فرعی خیابان آزادی تهران است. در این تیراندازی دست کم یک نفر از ناحیه گلو تیر خورده و بیحرکت بر زمین افتادهاست
میرحسین موسوی نیز عصر شنبه در خیابان انقلاب تهران در ابتدای خیابان جیحون، حاضر شد و برای حاضران سخنرانی کرد.
آقای موسوی اعلام کرده که «من غسل شهادت کرده ام» و بعد از گفتن انا لله و انا علیه راجعون، گفت: «دولت کودتا ننگ به نیرنگ تو.»
در همین حال بنا بر گزارشها، مردم در خیابان انقلاب و خیابان آزادی شعار میدادند: «گفته بودیم اگه تقلب بشه ایران قیامت میشه.»
گزارشهای امروز رسیده به زمانه، حاکی است نیروهای انتظامی امروز به همراه افراد باتومبهدست با لباس شخصی و کلاه ایمنی در میدان انقلاب تهران و خیابانهای پیرامونی به ضرب و شتم معترضان، پرتاب گاز اشکآور، پاشیدن اسپری فلفل به صورت معترضان و ضربه به معترضان با ماشینهای آبپاش مبادرت کردهاند
خیابانهای اسکندری، اوستا و زارع، از مراکز اوج درگیری گزارش شده به طوری که به گفته شاهدان عینی ساکنان از نگاه کردن به بیرون از پنجرهها هراس داشتند زیرا افراد لباس شخصی با کلاه کاسکت و سپر و باتوم به سوی پنجره منازل تیراندازی یا سنگاندازی میکردند
گزارشهایی دیگر، از مقاومت معترضان در برابر لباسشخصیها و موتورسواران باتومبدست حکایت دارد. تلویزیون دولتی ایران شنبهشب صحنههایی را از آتش زدن موتور لباسشخصیها و ضرب و شتم یکی از آنان توسط معترضان به نمایش گذاشت
«خلع سلاح برخی از افراد مسلح سرکوبکننده توسط معترضان» از دیگر خبرهای رسیدهاست. گروهی از تاکسیها و بسیاری از رانندگان خودروها نیز بوقهای خود را به نشانه هواداری از موسوی به صدا درآوردهاند
گزارشهای رسیده به زمانه حاکی از ضرب و شتم شدید شمار فراوانی از تظاهرکنندگان توسط گارد ضد شورش و نیروهای بسیج طی ساعات بعد از ظهر شنبه است
یکی از شاهدان عینی در مورد وضعیت راهپیمایی شنبه تا ساعت هشت شب به وقت ایران به زمانه گفت: «ما به دلیل پرتاب گاز اشکآور در حال دور شدن از میدان انقلاب هستیم و نیروی انتظامی در حال ضرب و شتم مرد، زن، جوان و پیر هستند. از میدان ونک که به سمت انقلاب میآمدیم در راه انواع نیروها با لباسهای مختلف را دیدیدم که با موتور و وانت مردم را به شدت می زدند تا نتوانند به میدان انقلاب برسند.»
گاز اشکآور، تهران، امروز
به گفته شاهدان عینی دیگر که ساعت ۹ شب با زمانه تماس گرفتهاست، این نیروها در این ساعت با مسدود کردن خیابانهای اطراف راه گریز معترضان را از صحنه بستهاند. در یورشی که در مقابل دانشکده دامپزشکی روی داد نیروهای ضد شورش باعث به زمین خوردن شمار فراوانی از معترضان شدند که گریز دوباره و سریع از صحنه باعث به جا ماندن بسیاری از کفشها بر کف خیابانها شدهاست
خیابانهای انقلاب، آزادی، کارگر، امیرآباد و خیابانهای بهارستان و وصال شیرازی از مراکز درگیری و تنش بودهاست. تمرکز یگانهای ویژه که لباسهای سیاه بر تن دارند و سپر حمل میکنند نیز بیشتر در میدان انقلاب گزارش شدهاست
شمار تظاهرکنندگان هزاران نفر گزارش شدهاست
بنا بر این گزارشهای دریافتی زمانه، شبکه تلفن همراه نیز در حوالی میدان انقلاب از کار افتاده و راههای منتهی به این میدان نیز در نقاطی مسدود بودند. به گفته شاهدان عینی نیروهای ویژه سعی در دور کردن معترضان از میدان انقلاب را داشتند و گروهی از معترضان در حال حرکت در خیابانهای پیرامون این میدان بودند
فراخوان ستاد مهدی کروبی برای راهپیمایی شنبه، طی این روز همچنان به قوت خود باقی بود
این در حالی است که آیتالله خامنهای، روز جمعه در خطبه نماز نسبت به ادامه راهپیماییها هشدار داد
این هشدار در حالی صادر شدهاست که قانون اساسی جمهوری اسلامی، حق تجمع مسالمتآمیز را برای شهروندان قائل شدهاست
به گزارش خبرگزاری ایسنا، روابط عمومی وزارت کشور امروز اعلام کردهاست که: «هیچگونه مجوزی برای هیچگونه تجمع و راهپیمایی صادر نشدهاست.»
دویچهوله، صدای آلمان از قول ستاد مهدی کروبی گفت که آقایان «موسوی، کروبی و خاتمی در راهپیمایی، شنبه ۳۰ خرداد شرکت خواهند کرد.» در خبرهای بعدی تنها حضور آٔآی موسوی در این تظاهرات تأئید شد
روز جمعه در اطلاعیهای از ستاد مهدی کروبی در مورد تظاهرات شنبه آمدهاست: «از کلیه حامیان اصلاحات و تغییر درخواست میشود که حضوری کوبنده داشته باشند تا فریادشان اعتراضی باشد به تقلب و دروغ و پشتیبانی از آن در بالاترین سطح نظام. باشد که سیل جمعیت لرزه بر اندام هر مسئولی بیاندازد که رأی مردم را به پشیزی نمیانگارد»
ستاد انتخابات مهدی کروبی، از نامزدهای معترض ریاستجمهوری ایران، در ساعات پایانی پنجشنبهشب در اطلاعیهای برنامه تجمع اعتراضآمیز روز جمعه هواداران خود را از جمعه به شنبه ساعت ١٦ در میدان انقلاب تهران موکول کرد
هدف از این راهپیمایی که تحت سرکوب شدید از ساعت ۱۶ تا ۱۹ بعدازظهر از میدان انقلاب به سوی میدان آزادی برگزار شد «پیگیری مطالبات قانونی و تداوم اعتراض مدنی» اعلام شد
مجمع روحانیون مبارز نیز برای برگزاری یک راهپیمایی برای روز شنبه، درخواست مجوز کردهبود. به گزارش قلمنیوز، از آنجا که مجوزی برای این راهپیمایی صادر نشد، این مجمع تصمیم به لغو راهپیمایی خود گرفت
برخی گزارشها نیز از درگیریها میان معترضان و نیروهای ضد شورش دولتی در شهرهای اصفهان و شیراز حکایت دارد
روایت یک شهروند: تهران زیر یورش در شنبه ۳۰ خرداد
این عبارات را در حالی می نویسم که ترس بر دلم لانه کرده است. ترس هست اما تردید نه! خواستم این را از همین اول بگویم که اگر نوشته ام رنگی از هیجان و هراس دارد، آن، طبیعی ترین چیزی است که این روزها برما می رود. اما در این قبال، آنچه به دست آورده ایم ایمان بیشتر به اراده خودمان، خواستمان و آزادی مان است. شعار نمی دهم. بخوانید
جدود ساعت 5 ما در خیابان آزادی به سمت انقلاب حرکت می کردیم. ( مسیر از انقلاب به سمت آزادی بود ولی ما از پایین وارد شدیم که اگر از انقلاب راه ندادند ، ما وارد خیابان شده باشیم). خیابان در سیطره نظامی ها بود. سر هر کوچچه دسته به دسته ایستاده بودند . تازه یک ربعی بود که در خیابان آزادی پیش می رفتیم که اصلا نفهمیدم چه شد که دیدم ناگهان مردم از روبرو (از طرف انقلاب) به سمت ما در حال دویدن هستند. من و همراهانم با صدای بلند فریاد می زدیم که سر جایتان بایستید و کنار هم بایستید که ناگهان در چشم برهم زدنی دور و برما خالی شد و در برابرمان انبوه مردان غول پیکر ضد شورش حمله ور شدند. سعی کردم با آرامش از صحنه بیرون بروم و حالت دویدن نداشته باشم. چون بعضی از آنها موتور سوار بودند و هر که می دوید به سمتش با موتور یورش می بردند. اما همه اینها در کمتر از یک دقیقه رخ داد. در محاصره دو گارد ضد شورش قرار گرفتم و باتومها روی سرو کمرم فرود آمد. چشمم سیاهی رفت و درد در سرم پیچید. خوشبختانه در سوی دیگر خیابان مردم همه جمه شدند دوباره در خیابان. و سعی کردند با دعوت از دیگران ، به سمت میدان آزادی یعنی همان سمتی که ما آمده بودیم، راهپیمایی سکوت کنند. ولی چند دقیقه بیشتر نکشید که گارد با تعداد زیاد حمله کردند و متاسفانه مردم شروع کردند به دویدن
نیروهای ضد شورش که امروز خیلی رنگ به رنگ بودند ( رنگ و مدل لباسهایشان و ابزاری که استفاده می کردند) دسته به دسته حمله می کردند. به نظر می رسید که منتظر می مانند تا مردم در یک جا جمع شوند و بعد به آنها حمله می کردند. اگر نمی دویدی و فرار نمی کردی زیر دست و پا له می شدی. همانجا همراهانم را گم کردم و از هم جدا افتادیم. زنی را دیدم که در وسط بیش از ده پلیس گیر افتاده بود و تا جان داشت می زدندش. حتا به سمت پل هوایی که بعضی ها از پله هایش بالا رفته بودند، یورش بردند و مردم داخل کانال پل را به شدت با باتوم زدند. از آن موقع بود که مردم شروع کردند به شعار دادن. شعار عمده آنها " مرگ بر دیکتاتور" و الله اکبر بود. اما بعدتر رهبر را هم به شعارهایشان وارد کردند
شعار آنها را دور هم جمع می کرد و آن موقع بود که پلیس هم شروع کرد به تیراندازی. اول هوایی. و گاز اشک آور. مردم در حالی که چشمها و صورتشان می سوخت هر کدام به یک سو فرار کردند. بعضی ها در خانه هایشان را به سوی آنها باز می کردند و بعضی هم نه
من به علت سرگیجه و درد زیاد سرم که باتوم خورده بود، به یک خانه در کوچه ای حوالی بهبودی پناه بردم . تهوع و سرگیجه داشتم و تمام بدنم می لرزید . عده دیگری هم آمدند. اما پلیس هم به دنبال ما و کسانی که به این کوچه وارد شده بودند باز هم گاز اشک آور شلیک کرد. در میان افراد دیگری هم که به ان خانه پناه آورده بودند، پدر و پسری هم بودند که استخوان کتف پسر و فک پدر ش بر اثر اصابت باتوم به شدت آسیب دیده بود. ترسیده بودم. ترسیده بودیم. اما هیچ کدام حاضر نبودیم کوتاه بیاییم و به خانه برگردیم. دختری که با مادرش در میان ما بود دائما تکرار می کرد : دیگر ترسمان از به خیابان رفتن ریخت
ساعتی در آنجا بودیم . در این مدت از بیرون این خانه به شدت صدای تیراندازی می آمد و نمی شد تشخیص داد که هوایی است یا به سمت مردم شلیک می کنند. از همراهانم بی خبر بودم و دلشوره آنها نمی گذاشت آرام بمانم
بعد از این که صدای شلیک کم شد، من و آن عده بیرون رفتیم و به سمت بزرگراه یادگار راه افتادیم. اما قبل از بزرگراه ، تمام خیابان پر از نیروهایی با لباسهای مختلف بود که من نمی دانستم از چه گروهی هستند. چند تایشان قبل از نزدیک شدن ما با موتور به سمتمان آمد و داد زد که جلو نروید و برگردید. بسته است. پشت سرمان هم همین بساط بود . وسط مانده بودیم و دود را از بزرگراه می دیدیم. معلوم بود که در یادگار درگیری است
از جمع جدا شدم و به همراه دختری دانشجو به سمت شمال بهبودی براه افتادم . تا نیمه رفته بودیم که ناگهان از پایین (سمت آزادی) نیروها حمله کردند. مردم شروع کردند به دویدن و برخی هم همراه اله اکبر عده ای هو می کردند. علتش این بود که به خاطر ماشینهایی که در بهبدی گیر کرده و امکان حرکت نداشتند، نیروها نتوانسته بودند به مردم حمله کنند. اما همانجا خودم دیدم که چطور به ماشینها و خانه ها و شیشه مغازه هایی که بسته بودند حمله می کردند. در بین راه، از مغازه ای به خانه زنگ زدم و دانستم بقیه همراهانم سالم رسیده اند. اما در خیابان خبر از کشته شدن سه نفر را دهان به دهان می شنیدم. از شمال بهبودی توانستم تاکسی کرایه کنم و تا پل گیشا بروم و از آنجا ماشین دیگری به سمت شرق تهران. شنیدم که در ورودی گیشا هم گاز اشک آور شلیک شده که علتش را ندانستم. دیگر توان دنبال کردن نداشتم
حالا در خانه ام. با درد تن و درد وطن. درد تنمان کم کم به در می شود اما درد وطن ؟ آیا به در خواهد شد؟
--------------------------------------------------------------
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen
با نوشتن نظرات خود ما را راهنمایی کنید.
بخاطر نوشتن نظرتان ممنون